کد مطلب:224113 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

قتل هرثمة بن اعین
عواملی كه موجب قتل و جنایت شد بسیار است یكی از آنها این است كه هرثمة بن اعین كه از رجال كارگاه دولت عباسی بود به حیله و مكر و حسادت كشته شد و مخالفین این قتل در امر انتخاب خلیفه و عزل مأمون تأثیری عمیق داشتند.

مردم عراق از غلبه و نفوذ اولاد سهل بر مأمون ناراضی و خشمگین بودند و این بدبینی موقعی شدت یافت كه مأمون حسن به سهل را به فرمانداری عراق برگزید و طبری شرح آن را مفصل نگاشته است.

و در سابق گفتیم كه حسن بن سهل هرثمة بن اعین را برای دفع ابوالسرایا فرستاد چون هرثمه از كار ابوالسرایا فارغ شد در سال 201 از كوفه به نهروان مراجعت كرد بدون اینكه در بغداد یا مدائن توقف كند و با حسن بن سهل والی عراق عرب روبرو شد - و فرمان خلیفه را سردار و والی سوره شده بود گرفته و تصمیم گرفت قبل از رفتن به سوریه به مرو برود و گزارش كار خود را به خلیفه بدهد و خلیفه را از اوضاع بصره و عراق آگاه سازد و تذكر دهد كه اقامت او در مرو باعث این اختلاف شده و اگر پاسی دیگر توقف كند ممكن است عراق عرب از دستش بیرون رود او می دانست فضل بن سهل هایل به بیرون رفتن مأمون از مرو نیست و حسن بن سهل هم



[ صفحه 548]



مایل به آمدن او به بغداد نیست و می خواهد كه یكی از بنی عباس را به خلافت بنشاند و خودش وزیر تام الاختیار او شود همانطور كه برادرش فضل در مأمون سلطه یافته است.

فضل از اراده هرثمه اطلاع یافت نزد مأمون سعایت كرد گفت هرثمه شهرا را بر تو شورانیده و بندگان درگاه را علیه تو انگیخته چنانچه دسیسه ابوالسرایا را كه یكی از لشكریان خود او بوده بر پا كرد تا كار را به جائی رسانید كه میدانی در حالی كه هرثمه اگر مایل بود می توانست از این واقعه جلوگیری كند و نطفه نزاع را در جنین خفه نماید و بالاتر از همه این كه تو امر كردی به سوی شما و حجاز برود والی آن قطعه باشد او تمرد كرده و سرپیچی نموده و اینك به مرو در خانه خلیفه آمده است تا با گفتارهای زشت و ناهنجار خود قلوب مردم را از خلیفه برهاند اگر رها باشد و بنا شود این طور مفسده جوئی كند عواقب آن وخیم خواهد شد!!

فضل با این حس بدگوئی و معایب دل مأمون را نسبت به هرثمه به كینه توزی وا داشت. هرثمه دیرتر از آن روزها كه فضل منتظرش بوده به مرو وارد شد و حس كرد كه فضل میل ندارد خلیفه از ورود او خبردار شود و در ماه ذی قعده بوده به محض ورود دستور داد طبل سپاهی را چنان نواختند تا صدا به گوش مأمون برسد.

مأمون صدای كوبیدن طبل شنید گفت چه خبر است گفتند هرثمه وارد شده و با ورود خود رعد و برق راه انداخته.

ملاقات هرثمه با مأمون

خلیفه اجازه داد كه وارد شود هرثمه به گمان آنكه خدماتش مقبول درگاه خلیفه است و اینك مورد تفقد و عنایات شاهانه قرار می گیرد چون گزارش كار ابوالسرایا را داد خلیفه او را سخت سرزنش كرد و توبیخ و ملامت نمود و پرسید با صدور حكم ولایت سوریه و حجاز چرا بصوب مأموریت حركت نكردی و به مرو آمدی؟!

جواب داد از درد نقرس كه حتی در (محفه) تخت روان هم ممكن نشد بنشینم و بروم مأمون بر او سخت برآشفت كه درآن حال مردی وارد بر مأمون شد - گفت:

«السلام علیك یا امیرالكافرین» شمشیرداران حضور به این مرد حمله كردند او را بكشند «هرثمه به مأمون گفت این گبر آتش پرست را بر دوستان و یارانت مقدم داشته ای» می خواست از كار خود دفاع كند و خدماتی كه نموده گزارش دهد مأمون كه دل پری از او به سعایت فضل پیدا كرده بود دستور داد او را بزنند و كشان كشان از حضور مأمون بیرون ببرند چنین كردند -



[ صفحه 549]



در این اثنا فضل به سهل وارد شد و دستور داد نسبت به هرثمه با نهایت شدت و سختی رفتار كنند.

هرثمه مسموم شد

هرثمه كه مردی خدمتگذار كشور بود دستخوش تمایلات قرار گرفته.

او را به زندان افكندند و پس از چند روزی به زهر مسموم كرده گفتند مرده و درگذشته است!

مأمون با همه تیزهوشی و فراست فریب تدبیر حسدانگیز فضل را خورد و یك شخصیتی را از دست داد كه در كارش بسیار مفید و پر ارزش بوده.

مأمون خبط سیاسی بزرگی را مرتكب شد زیرا هنوز فتنه و آشوب در اطراف بوده و در بغداد تازه خانه كرده بود و نباید با كشتن مردی كه طرفدار بسیار دارد و خدمت او مورد توجه رجال دولت است بدین سعایت به مرگ و فنا پاداش شود «همین عمل موجب شد كه عموم سیاستمداران عمر به مأمون بدین شدند - فضل را بدیده ی نفرت نگریستند - انقلاب و اغتشاش را تقویت كردند».

هرثمه سر لشكر و امیر قشون او سرباز فهمیده و فداكار مامون بود با كشتن او عواقب وخیمی متكون گردید.

تأثیر قتل هرثمه در رجال لشكری و كشوری

اول انعكاس قتل سردار نامی مانند هرثمه سبب تحریك احساسات مردم بغداد و عباسیان شد و چون به فضل بدبین بودند به شنیدن این خبر به حسن بن سهل برادر فضل حمله كردند - و او را از بغداد بیرون نمودند و به طرف منصور بن مهدی روی آوردند تا او را به خلاف به جای مأمون برگزینند لكن منصور از قبول این امر امتناع ورزید.

مردم بغداد از او خواستند كه اگر قبول خلافت نمی كند به نمایندگی مأمون زمام امور را دست گیرد او قبول كرد و عهده دار امر بغداد شد.

كشته شدن هرثمه كه در بغداد به شجاعت و درستی شهرت داشت سبب هرج و مرج و فتنه و فساد مردم شده و روی لشكر مهجز و نیروئی با ایمان نبود كه از این مفاسد جلوگیری كند - قهر و غلبه - غارت و نهب اموال - مخالفت و سرپیچی از مقررات آغاز شد نیكان به گوشه ای خزیدند فساق و دغلبازان به تعدی و تجاوز شروع كردند و هر محله ای بزرگی و رهبری پیدا كرد كه بر مردم آن محل حكومت می نمود.

از آن جمله مردی بنام خالد بن دریوش در عهده گرفت كه اهل محل را در امر به معروف



[ صفحه 550]



و نهی از منكر با خود همراه كند او تا حدی جلو هرج و مرج و اغتشاش و تعدی ولگردان را گرفت ولی چون نیروئی نداشت با محله دیگر جنگ شروع شد.

مدتی زد و خورد ادامه داشت تا مردی شجاع و متدین بنام «سهل بن سلامه انصاری خراسانی» قیام كرد و حزبی به وجود آورد كه اسامی افراد شایسته را می نوشت آنها قرآن حمایل می كردند و به گردن می انداختند و مردم را به خیر و نیكوئی دعوت می كردند سپس دسته دسته آنها را در بازارها و كاروان سراها می فرستاد كه مردم را هدایت كنند.